دخترک زیبای مندخترک زیبای من، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

زن تنها و دخترک زیبا

موقتا آپ نمیشه

به نام خدای رنگین کمان روزی که این وبلاگ  رو درست کردم گفتم از خودم میگم....از تنهایی هام...از سرگرمی هام...از غم هام ....از،شادی هام..از دخترکم ....ولی الان حرفی برای گفتن ندارم...وقتی اینهمه جوون دارن پر پر میشن...وقتی اینهمه بچه دارن میمیرن....وقتی اینهمه پدر و مادر دارن داغدار میشن.  حرفام از یادم میرن ...تمرکز و انگیزه برای نوشتن ندارم. شاید دیگه موقتا آپ نکردم .تا حالم بهتر بشه پ. ن : پاییز قرار بود فصل عاشقی ما باشد😔 پ.ن : برای  مادران   سرزمینم .گوش بدید. ...
29 آبان 1401

ناراحت.....

تولد دخترم بود و من هر چی تلاش کردم تو پستم عکس بذارم نشد ....منم خوشم نمیاد پست بدون عکش بذارم شما هم نمی‌تونید عکس،آپلود کنید؟😢
18 آبان 1401

تولد داریم

روز دوشنبه تولد دخترم هست ولی،تولد رو فردا میگیرم . قبلا هم گفتم هرسال لباس ست تهیه میکنم و میریم باغ عکس میگیریم. برای روز تولدش هر سال یه برنامه کوچیک داشتم. امسال تو مهد براش تولد گرفتم. تم امسالش تک شاخ هست. توی مهد گفتن در نهایت سادگی تولد برگزار میشه  کیکش رو از قنادی تمشک سفارش دادم .این عکس کیکش رو مانیتور هست بعدش رفتم سرزمین عجایب برای خریدن تم تولدش . یعنی من عاشق،اونجام و از وقتی دخترم دو ماهش بود تم های تولدش رو از اینجا میخریدم  بعدش رفتم فروشگاه لگو که خودم خیلی اسباب بازیهاش رو قبول دارم و از طرف خودم و بابا اسباب بازی خریدم. مامانم بهم برای تولد دخترکم کارت هدیه داده که شاید ب...
14 آبان 1401

بغض بی پایان

توی این مدت جوون های زیادی پر پر شدن...خیلی مادرها داغدار فرزندانشون شدن....و خیلی فرزندها داغدار پدرو  مادرانشان..از بین این همه اتفاق تلخ‌‌ به نظرم این تصویر از همه تلختره تلخ تر از مرگ مهسا....تلخ تر مرگ‌ نیکا...تلخ تر از مرگ مهرشاد.... و اون مشت های گره کرده با خاک ..... برای این تصویر گریه کردم و میکنم  و خواهم کرد. چون عمق درد وارده به این طفل معصوم رو درک میکنم.... خدایا این. روزا کمک مون کن بدجور محتاجتیم ...
9 آبان 1401

لس آنجلس گردی

چند روز پیش مامانم و داداشم یه سفر دو روزه رفتن لس آنجلس . روز اول رو تو شهر گشتن و رفتن فروشگاه بیژن پاکزاد. ( البته به سفارش اکید من !😜) روز دوم رو رفتن کنار دریا اینم هتلشون ایشالله قسمت همه منتظرها از جمله خودم!😉 ...
7 آبان 1401

همبرگر خرچنگی!

از غذاهای مورد علاقه دخترم همبرگر خرچنگی با سس ژله عروس دریایی هست😁😁😁 ( برگرفته شده از کارتون باب اسفنجی)  هر شب میگه درسن کن برام  اینم مراحل ساده یه همبرگر خونگی  گوشت گوساله ، سماق ، پیاز رنده شده آب گرفته شده، نمک و از این تابه های گریل استفاده میکنم که با روغن خیلی کم گریل بشه   بهتره بذارید روی دستگاه ساندویچ سازیا گریل تا نونش ترد و خوشمزه تر بشه نوش جان! ...
6 آبان 1401

پدرم

 ۲۳ سال و چند ماه  از فوت پدر من میگذره....‌و همیشه به این فکرم که اگر بودش سرنوشت من چه جوری بود 😔 لالایی  از هوشمند عقیلی رو گوش بدید. من که گوش تا مغز استخونم میسوزه 😭 ...
6 آبان 1401

آزادی

دلم یه زندگی آزاد و رها با دخترم رو میخواد ...بدون هیچ دغدغه ای...هیچ فکری...دلم جدایی میخواد.  امیدوارم برنامه های زندگیم رو روال بیفته تا بتونم در آینده جدا بشم. این آینده که میگم به این زودیا نیستا‌‌‌....ولی خب من بهش اميدوارم 😎 تو یه کشور دیگه.....دخترم اون وقت تقریبا بزرگ شده و مسائل جدایی تو روحیه اش تاثیر نذاره و دنبال زندگی خودش باشه.  منم آزاد و رها برای خودم.. تنها باشم...تنهایی بگردم...تنهایی غذا بخورم....تنهایی برم کافه....تنهایی بخوابم ...تنهایی بیدار بشم.... این تصویر مصداق بارز من هست . ...
4 آبان 1401

به دخترم یاد میدم که .....

کمک دخترم میکنم که بهترین تحصیلات رو داشته باشه ولی بهش یاد میدم تحصیلات داشتن شعور نمیاره. پس فکر نکنه هر با تحصیلاتی با شعور هست به دخترم یاد میدم که باید خودش زندگیش رو بسازه و به امید ساختن زندگی با مردی ازدواج نکنه و فکر نکنه با ازدواج به همه چیز میرسه ....  به دخترم یاد میدم که باید خودش کار کنه و دستش تو جیب خودش باشه و چشمش به پول مردی نباشه به دخترم یاد میدم اگر مردی اومد طرفش و بهش اظهار علاقه کرد و اراجیف گفت خودشو نبازه و دل به اون مرد نده چون عمر این اراجیف کوتاه هست.  بعدش هست که ذات واقعی طرف مشخص میشه به دخترم یاد میدم که خودشو دوست داشته باشه .اعتماد به نفس داشته باشه  به دخترم یاد میدم اولین و ...
3 آبان 1401

مصداق خشونت

یادمه اون موقعی که شغل مزخرف وکالت داشتم یه پرونده ای داشتم که خانمه شوهرش فوت شده بود . وقتی شوهرش فوت شده بود دخترش دوسالش بود  ۶ سال بعد با یه آقایی که اصفهان زندگی می‌کرد و زنش رو طلاق داده بود و دوتا دختر داشت ازدواج میکنه. با امید و آرزو که هم برای اون دوتا دختر مادری کنه و اون آقا هم برای دختر خودش پدری کنه.   بعد از حدود یک سال از بددلی ‌و شکاک بودن و دست بزن داشتن آقا به ستوه میاد تا سر اینکه  چرا برای دختر خودت فلان مدل کفش خریدی و برای دخترای من فلان مدل خریدی دعواشون میشه و آقا میزنه تو گوش خانمه که شنوایی خانم تا حدودی از بین میره و سرش میخوره به دیوار و بیهوش میشه پزشک قانونی هم ...
1 آبان 1401
1